باید برای ظهور مضطر و در حالت اضطرار دعا و گریه و درخواست بکنیم تا ظهور امام زمان(عج) را نزدیک کنیم.مانند قوم موسی که با گریه 170 سال ظهور منجی خود یعنی حضرت موسی را نزدیک کردند.
نگرانم که پس از مردن من برگردی - پای تابوت سر بردن من برگردی
کلیپی بسیار تاثیر گذار - حتما گوش کنید
صوتی:
دانلود کلیپ سخنان استاد رائفی پور در مورد وظایف شیعیان در قبال امام زمان(عج) و همچنین بالا بردن بصیرت خود در قبال تفرقه افکنی دشمنان بین شیعه و سنی و قوی کردن خود و کشور در مقابل دشمنان اسلام
کلیپی بسیار زیبا با تدوین عالی - حتما ببینید
تصویری:
صوتی:
معمولاً زمانی که کارگردان های هالیوودی خبر از ساخت فیلمی با روایتی مجدد از یک داستان تاریخی و یا مذهبی می دهند، معنی و مفهوم روایت مجدد از زبان آن ها را می توان تحریف دوباره هم ترجمه کرد. مانند اکثر فیلم های مذهبی که در نسخه های جدید، اوج تحاریف را می توان مشاهده کرد.
البته این قانونی ثابت و قدیمی در هالیوود است که معنی کلمات بکار رفته در فرهنگ لغات آن ها با معنی عرفی کلمات فاصله ای عجیب داشته و بار معنایی جدیدی را در خود جای دهند.
مثلاً اگر می گویند که قرار است فیلمی را به روزرسانی کنند، معنی آن این است که قرار است به این فیلم صحنه های مستهجن بیشتری افزوده شود و کمی هم رنگ و لعاب جلوه های ویژه آن را افزایش دهند!
یا اگر می گویند که قرار است داستان فیلمی از زاویه ای جدید روایت شود، باید منتظر بود که جایگاه شخصیت های مثبت و منفی در آن ها تغییر کند. به عنوان نمونه، به فیلم هایی مانند Maleficent وOz the Great and Powerful توجه کنید که در آن ها چگونه شخصیت های منفی به شخصیت های مثبت تغییر ماهیت داده بودند.
حال در نظر بگیرید که هالیوود قصد داشته باشد تا از داستانی کلیشه ای و تکراری، ناگفته هایی را روایت کند! در این صورت، باید منتظر چه فاجعه ای بود؟ تحریف، تقدیس چهره های منفی، یا هر دوی آن ها؟
برای پاسخ به این سوال، کافی است تا یکی از این دست آثار را مورد نقد و بررسی قرار دهیم و ببینیم که منظور اصلی هالیوود از بازگویی ناگفته ها در یک روایت چیست:
در سال 2014، گری شور (Gary Shore) با نیم نگاهی به داستان سری بازی های موفق Castlevania: Lords of Shadow 1 & 2 اقدام به ساخت نسخه ای متفاوت از داستان مشهور دراکولا نمود که در آن به روایت ناگفته هایی از داستان زندگی این موجود خبیث و خون آشام می پرداخت.
شور، بر خلاف فیلم های دراکولایی موجود، در روایت داستانی خود برای اولین بار به سراغ ریشه های تاریخی شکل گیری دراکولا رفت و سعی کرد تا با تمرکز بیشتر بر این برهه زمانی، ناگفته هایی از زندگی دراکولا را روایت کند.
داستان فیلم از سال 1442 آغاز می شود. زمانی که امپراطوری عثمانی در اوج قدرت و شوکت خود قرار دارد و سلطان محمد دوم، پادشاه جوان آن قصد دارد تا با حمله و تصرف اروپا دامنه امپراطوری خود را گسترش دهد.
پیش از روایت ماجرای اصلی، شور با زیرکی تمام در قالب داستانی کوتاه، علت اصلی قدرت فوق العاده امپراطوری عثمانی را ذکر می کند. او استفاده ناجوانمردانه عثمانی ها از کودکان کشورهای تحت تسلط خود و تبدیل آن ها به سربازانی قاتل و خونخوار را عامل اصلی پیروزی های آن ها ذکر می کند.
حال پیش از ادامه دادن به داستان، لازم است تا کمی در مورد امپراطوری عثمانی و مرام حکومتی آن ها هم بدانیم:
امپراطوری عثمانی با نام رسمی دَوْلَتِ عَلِیّه عُثمَانِی، یک قدرت سیاسی و امپراطوری مسلمان بود که از سال ۱۲۹۹ تا ۱۹۲۲ میلادی (حدود ۶ قرن یا ششصد سال) در منطقه مدیترانه حکومت میکرد. این امپراطوری در اوج قدرت خود (قرن ۱۶ میلادی) مناطق آسیای کوچک، اکثر خاورمیانه، قسمتهایی از شمال آفریقا، قسمت جنوبشرقی اروپا تا قفقاز را شامل میشد. قلمرو رسمیِ حکومت عثمانی، در اوج قدرت، نزدیک به ۵٫۶ میلیون کیلومتر مربع میرسید.
دولت عثمانی، به عنوان بزرگترین و پهناورترین دولت اسلامی، پس از فروپاشی خلافت عباسیان شناخته میشود. این دولت در سدههای هفتم و هشتم هجری (سیزدهم و چهاردهم میلادی) در سرزمین آناتولی ظهور کرد. از سده چهاردهم، به رهبری بایزید اول (ایلدرم بایزید)، قلمرو آن در قاره اروپا گسترش چشمگیر یافت و در اوایل نیمه دوم سده پانزدهم، با فتح قسطنطنیه، به رهبری سلطان محمد دوم (فاتح)، در مقام تنها وارث امپراطوری روم شرقی (بیزانس) جای گرفت. بدین سان، در پایان سده پانزدهم، دولت عثمانی به اوج اقتدار و شکوه خود دست یافت. اقتدار و شکوهی که بیش از یک سده دوام آورد.
در این دوران، عثمانی نه تنها از نظر وسعت قلمرو و کثرت اتباع (دولت عثمانی شامل قلمروهای آناتولی، سوریه، فلسطین، عراق، ارمنستان در آسیا، و مصر و لیبی در آفریقا، و بلغارستان، یونان، صربستان، آلبانی، بوسنی و رومانی را در اروپا شامل میشد)، اقتدار نظامی و سیاسی، نظم و سامان اجتماعی و ثروت دولت و سعادت و رفاه ملت، اولین دولت اروپایی به شمار میرفت، بلکه از نیمه سده شانزدهم میلادی خود را وارث رسمی خلافت اسلامی و رهبر جهان اسلام نیز میدانست.
در این زمان، عثمانی کشوری پهناور بود که قلمرو آن در اروپا تا نزدیکی شهر وین (پایتخت امپراطوری هابسبورگ) امتداد داشت. بخش عمده سرزمینهای جنوب دریای مدیترانه و شبهه جزیره عربستان را در برمی گرفت، از شمال به رود دن و از شرق به مرزهای ایران محدود بود. از منظر اروپائیان غربی این دولت مهمترین تجلی تمدن اسلامی به شمار میرفت و داد و ستد و تعارضهای فرهنگی و سیاسی و نظامی با آن نقش اصلی در تکوین انگارهای داشت که غربی ها از اسلام کسب کردند.
عثمانیان به عنوان جنگجویانی هولناک چه در دریا و چه در زمین شناخته شده اند. سربازان ورزیده سلطان، ینی چری ها (پیاده نظام ها) و سپاهی ها (سواره نظام) نام داشتند که تعدادشان حدود 000/30 نفر بود و پیروزی های زیادی از قبیل جنگ موهاج (موهاکس) بدست می آورند. در قرن شانزدهم میلادی، نیروی دریایی عثمانی بخش اعظم دریای مدیترانه را تحت تصرف داشتند، اما در جنگ لپانتو در سال 1571م به سختی مغلوب گشت.
نیروهای نظامی
ینیچری (Yeniçeri) یا ینگی چریک یا ینگی چری به معنی "چریک نو" واحدهای ویژه (ورزیده) از ارتش امپراطوری عثمانی بودند.
این ارتش در زمان مراد یکم که عثمانیها بخشی از اروپا را در اختیار داشتند، تحت نظام دوشیرمه تشکیل شد. آن ها فرزندان پسر به گروگان گرفته شده مسیحیانی بودند که توسط ترک های عثمانی از خانوادههایشان جدا شده و به خانوادههای ترک مسلمان سپرده میشدند، بنابراین این افراد مسلمان و ترک تربیت میشدند.
این افراد بعداً جزو لشکر عثمانی میشدند. این روش در سال ۱۸۲۶ توسط سلطان محمود دوم لغو گردید و بیشترشان در سده نوزده میلادی در پی شورش ایشان بدست سلطان محمود دوم به قتل رسیدند.
شیوه سربازگیری
سربازان ینی چری در زمان کودکی، از خانوادههای مسیحی گرفته میشدند و از پانزده سالگی، برای آموزشهای دینی و نظامی به سپاه عجمی اوقلان میپیوستند. پس از اینکه در آنجا هفت سال با کار سخت ورزیده شدند، آن ها را به سپاه ینی چری میبردند تا هشت سال دیگر در سپاه ینی چری آموزش ببینند تا مهارت استفاده از هر سلاحی را داشته باشند. این سربازان روی هم رفته پانزده سال آموزش میدیدند و در سن سی سالگی به عنوان یک ینی چری در ارتش عثمانی به خدمت مشغول میشوند.
ینی چریها پس از ۴۰ یا ۴۵ سالگی نیز با یک مستمری اندک بازنشته می شوند، زیرا سلاطین عثمانی بر این باور بودند که سرباز در این سن تواناییهایش رو به افول میگذارد. پس برای همین هم زندگی آینده این سربازان به میزان جنگ هایشان و غارتها و چپاول هایشان بستگی داشت و آن ها پادشاهانی که جنگاور هستند را بسیار دوست دارند، ولی از آن هایی که به جنگ نمیروند متنفرند و حتی چند بار هم شورش کردهاند.
طبق داستان فیلم و بر اساس واقعیات ذکر شده، یکی از پسرانی که به عنوان ینی چری به امپراطوری عثمانی آورده می شود، ولاد سوم (Vlad III) ملقب به دراکولا (Drăculea) فرزند ولاد دوم (Vlad II)، ملقب به دراکول (Dracul)، فرمانروای وقت افلاخونیه (رومانی کنونی) بود. در زبان رومانیایی، کلمه دراکو به معنی اژدها و دراکولا به معنی پسر اژدها به کار می رود.
این لقب از آنجا به ولاد سوم داده شد که پدرش ولاد دوم به انجمنی مخفی به نام "فرقه اژدها" ملحق شده بود. این فرقه، متشکل از اتحاد تعدادی شاه و شاهزاده از منطقه اروپای مرکزی بود که از قدرت در حال صعود امپراطوری عثمانی به شدت متنفر بودند و قصد داشتند تا در مقابل گسترش اسلام در مقابل مسیحیت ایستادگی کنند.
اصل ماجرا چیست؟
ولاد دوم، علامت اژدها را روی تمام سکه ها، درفش ها، بیرق ها و تمام وسایلی که سمبل مبارزه و نبرد او با کشور عثمانی و اسلام بود، حک نمود و از این رو خود را "دراکول"، یعنی اژدها نامید و پس از او پسرش که ادامه دهنده راه پدر بود، خود را "دراکولا"، یعنی پسر اژدها لقب داد.
ولاد دوم، در طول سال های حکومتش، نبردهای زیادی با عثمانی انجام داد، اما در سال 1444 اسیر ارتش عثمانی شد. در ابتدا، دولت عثمانی تصمیم به قتل ولاد گرفت، اما در نهایت طی توافقی، پسر نوجوان ولاد دوم (ولاد سوم) به عنوان گروگان به عثمانی تحویل داده شد و به این ترتیب ولاد دوم از مرگ رهایی یافت و آزاد شد.
ولاد سوم دوران نوجوانی و بخشی از جوانی خود را در اسارت عثمانی گذراند، اما سرانجام در سال 1454، ولاد سوم به عنوان بخشی از یک عهدنامه صلح، آزاد و از بند رها شد. او پس از آزادی از بند عثمانی ها، چنان انتقام وحشتناکی از دشمنانش گرفت که در بیرحمی و شقاوت تا هنگام به قدرت رسیدن هیتلر و استالین بی بدیل بود.
هر بار که ترک های عثمانی توسط او دستگیر می شدند، آن ها را به چوب های بلند میخکوب می کرد و با عذاب زیاد می کشت. او جنگ های خشونت آمیز بسیاری ترتیب داد تا ترک های بیشتری را به قتل برساند.
کشتارهای وحشتناک و همگانی ولاد سوم باعث شد تا مردم لقب "ولاد سیخ کشنده" را به او بدهند.
برخلاف آنچه از شخصیت واقعی ولاد در تاریخ یاد شده، گری شور، ولاد را فردی آرام، منطقی، دلرحم و خانواده دوست معرفی می کند که سعی دارد تا به هر قیمتی از خانواده و مردمش مراقبت کند.
اولین سکانس فیلم با پیدا شدن کلاه یکی از ماموران گشتی عثمانی در منطقه حکومتی ولاد آغاز می شود. کلاهی که به نظر می رسد به عمد در آنجا قرار داده شده و در ادامه همین امر موجب ایجاد تحولاتی اساسی در زندگی ولاد می شود.
او به منظور یافتن متجاوزان عثمانی به شکلی کاملا اتفاقی وارد غاری در کوهستان می شود و در آنجا با موجودی خون آشام و پلید (مردی که گفته می شود زمانی قهرمان بوده و برای کسب قدرت با شیطان معامله کرده) درگیر شده، اما جان سالم به در برده و از محل می گریزد.
درون شهر کشیش رومانیایی از خوابی هولناک درمورد موجودی پلید با ولاد صحبت می کند و به او هشدار می دهد که طبق افسانه ها هیولایی خون آشام در این سرزمین به قدرت خواهد رسید و او را از رفتن مجدد به کوه منع می کند.
ولاد به نصیحت کشیش گوش می دهد و خود را برای برگزاری جشن مقدس آماده می کند. اما درست در هنگام جشن ماموران عثمانی وارد قصر شده و درمورد کشته شدن نیروهای گشتی خود به ولاد هشدار می دهند. ولاد خود را از این اتهام مبرا می کند و از ماموران عثمانی می خواهد که با گرفتن خراج سالیانه مراتب وفاداری و دوستی وی را به پادشاه عثمانی اعلام کنند. اما سرپرست فرستادگان عثمانی از او می خواهد که علاوه بر خراج، تعداد 1000 پسر را برای پیوستن به ارتش در اختیار آن ها قرار دهد.
به یکباره ترس و وحشت همه قصر را فرا می گیرد و ولاد تصمیم می گیرد برای تغییر نظر سلطان عثمانی باوی وارد مذاکره شود.
نکته قابل توجه در این سکانس، استفاده ارتش عثمانی از نماد کف دست (پنجه) بر سر پرچم هاست! نمادی که در دنیا شاخص شیعیان است و استفاده از آن برای دولت عثمانی یک شیطنت هدفمند محسوب می شود.
برای درک بهتر این موضوع لازم است ببینیم مذهب عثمانی ها چه بوده است؟ و پنجه چه مفهومی دارد؟
به این منظور بهتر است از علت اختلاف عثمانی ها با ایرانی ها در زمان صفویان شروع کنیم:
همانطور که می دانید صفویان دارای مذهب شیعه بودند، از این رو یکی از مهمترین عوامل اختلاف آن ها با عثمانی ها، وجود اختلافات مذهبی میان صفویان شیعی و عثمانی های سنّی مطرح شده است.
حال ببینیم علامت پنجه از لحاظ نمادشناسی چه مفهومی دارد:
علامت کف دست در اسلام، زمانی میان برخی معتقدان به عنوان علامت "پنجتن آلعبا" در نظر گرفته شد اما وقتی فاطمیها به عنوان اولین حکومت شیعی اعلام موجودیت کردند، این نماد میان مردم به "دست فاطمه" دختر پیامبر اسلام (ص) تغییر کرد. اما داستان این دست به اینجا ختم نشد و بجز دفع چشم زخم و محافظی در برابر شیطان معنی مذهبی هم پیدا کرد.
این سمبل در فرهنگ شیعیان به عنوان نمادی از جانبازی و فداکاری حضرت ابوالفضل عباس (ع) شناخته شد که در واقعه عاشورا هنگام رساندن آب به خیمهگاه دستانش از بدن جدا شد. اکنون این پنجه فلزی بر سر پرچمها، علمها، علامتهای چندتیغه، در امامزادهها، سقاخانهها، گنبدها و ضریحها و بسیاری اماکن مقدس و متبرک شیعیان دیده میشود.
با توجه به مطالب ذکر شده می توان گفت که کارگردان با این نمادسازی سعی داشته تا کلیت اسلام را در مقابل دراکولا که در ابتدا نمادی از مسیحیت است (این نمادسازی در ادامه تغییر می کند) قرار دهد و بدین ترتیب به اختلافات موجود در میان ادیان دامن زند و به نوعی یاد جنگ های صلیبی را زنده نگه دارد. از این رو می توان ارتش عثمانی درون فیلم را نماینده شیعیان و سنی ها و به طور کامل تمام جهان اسلام دانست.
با ورود ولاد و یارانش به کمپ عثمانی ها، وی به دیدار محمد، سلطان جوان عثمانی می رود و ضمن نوشیدن قهوه با او، درخواست می کند تا از تقاضای سربازگیری فرزندان رومانیایی دست بردارد. اما محمد با حرف ولاد مخالفت کرده و ضمن یادآوری خاطرات گذشته او در میان ترک ها، یکبار دیگر دستورش را تکرار کرده و علاوه بر آن از او می خواهد تا تنها پسرش را هم برای تعلیم نزد وی بفرستد. نظیر کاری که پدرش سابقا با او کرده بود.
محمد به ولاد یادآوری می کند که او چطور در کودکی با زندگی در میان ترک ها زبان ترکی یاد گرفته و به قرآن مسلط شده و به او اطمینان می دهد که چنین سرنوشتی در انتظار پسرش نیز خواهد بود.
پیش از ادامه بحث لازم است تا به نکته ای در این بخش توجه کنید:
طبق اظهارات محمد، ولاد در کودکی به اسلام گرویده بوده (به اجبار) و به خوبی قرآن می خوانده. حال این موضوع را در کنار رفتار وحشیانه ولاد در زمان خدمت به عثمانی و پس از آن قرار دهید تا متوجه شوید که مخاطب غربی با دیدن این فیلم در مورد رابطه دین اسلام و خشونت چه برداشتی خواهد داشت!
نکته بعدی چهره ای است که از پادشاه عثمانی نشان داده می شود؛ چهره ای خشن، جاه طلب و بی رحم. اما نکته مهم تر، استفاده از نام وی بدون بکار بردن هیچگونه القاب سلطنتی است. در تمام مدت فیلم، ولاد و افرادش بر خلاف عرف معمول، وی را محمد خطاب می کنند، این در حالی است که باید نام او را به صورت فاتح سلطان محمد خطاب می کردند.
تکرار عمدی و مکرر نام محمد، ارتباط دادن این نام به خشونت و بی رحمی و حتی استفاده از فاکتورهایی مانند اسب سفید برای وی، از جمله کدهایی هستند که کارگردان سعی دارد از طریق آن ها خطری بزرگ را از جانب رهبر مسلمانان به نام محمد به جهانیان گوشزد نماید. حال این محمد می تواند نمادی از رسول الله (ص) و یا امام زمان (عج) باشد.
اما ببینیم که محمد درون فیلم در واقعیت چگونه فردی بوده است:
سلطان محمد دوم ملقب به محمد فاتح یا فاتح سلطان محمد، هفتمین و بزرگترین پادشاه دولت عثمانی بود. او به عنوان فرزند سلطان مراد دوم عثمانی، سه بار بر تخت پادشاهی عثمانی تکیه داد. اولین مرتبه در ۱۴سالگی به مقام پادشاهی رسید که به علت شورش سربازان موسوم به ینیچری، که سربازان مخصوص و کارآمد جنگ بودند و به علت نبود جنگ دست به شورش برداشتند؛ مرتبه دوم، محمد بعد از سرکوب شورش دوباره جای پدر را گرفت ولی به علت جنگی که رخ داد سلطان مراد مجبور به ترک زنان خود و جزیره مخصوص خود به اسم بهشت شد و محمد بار دیگر جا را به پدر داد و سلطان مراد آتش جنگ را فرونشاند و محمد را برای سومین بار و آخرین بار بر تخت و تاج نشاند. مردم وی را پادشاهی عادل می دانستند و به اقدامات وی اعتماد کامل داشتند.
سلطان محمد، علاوه بر زبان ترکی، به زبانهای یونانی و لاتینی، عربی و فارسی تسلط داشت. آشنایی وی با این زبان ها توسط آموزگاری به نام جان ـ آنجلس یونانی محیا گشت که به او فلسفه و زبانهای مختلف و روش کشورداری آموخت.
ولاد شکست خورده و مغموم، به ناچار تصمیم می گیرد پسر خود را به محمد تحویل دهد. اما در آخرین لحظه از این تصمیم منصرف شده و نمایندگان عثمانی را که برای بردن پسر وی آمده بودند، می کشد. بدین ترتیب خطر جنگ و نابودی ولاد و مردمش را تهدید می کند. او برای نجات مردمش تصمیم نهایی خود را گرفته و به محل اولین ملاقاتش با خون آشام درون کوهستان می رود تا از او درخواست کمک کند!
در کوهستان، میان ولاد و خون آشام دیالوگ هایی برقرار می شود که توجه به آن ها خالی از لطف نیست:
- خون آشام:
کدوم انسانی برای پیدا کردن امید پا به قبرش میذاره؟
- ولاد:
یه انسان بیچاره. ترک ها تهدید کردن سرزمین من رو نابود می کنن. با داشتن قدرت هایی مثل تو، می تونم جلوشون رو بگیرم. مردم من رو نجات بده؛ خانواده ام رو نجات بده.
- خون آشام:
چقدر عجیبه که ولاد سیخ کشنده، دراکولا، پسر شیطان، اینقدر نجیبانه عمل می کنه؟
- ولاد:
اشتباه می کنی. معنی اسمم پسر اژدها، محافظ مظلومینه.
- خون آشام:
مردمت می دونن که تو چند انسان مظلوم رو به قتل رسوندی؟ صد نفر بودند؟
- ولاد:
بله.
- خون آشام:
دوباره بهم دروغ بگو تا از شکم تا مغزت رو پاره کنم و روده و معده ات رو بخورم.
- ولاد:
هزاران نفر
- خون آشام:
وقتی اونا رو به سیخ می کشیدی، چه حسی داشتی؟ شرم؟ ترس؟ قدرت؟ جواب بده...
- ولاد:
هیچی- هیچ حسی نداشتم. هیچ جرمی بالاتر از خود جنایت نیست.
- خون آشام:
اگه بخاطر لذتش نبود پس چرا خون می ریختی؟
- ولاد:
چون انسان ها از شمشیر نمی ترسن، از هیولاها می ترسن. ازشون فرار می کنن. با به سیخ کشیدن مردم یه روستا من 10 تا روستای دیگه رو نجات می دادم. بعضی وقتا جهان به قهرمان نیاز نداره، بعضی وقتا جهان یه هیولا می خواد...
دقت کنید که مردم سرزمین ولاد از جنایات او بی خبر هستند و او را فردی صلح طلب و مهربان می دانند و این راز تا انتهای فیلم برای مردم فاش نمی شود! نکته بعد در مورد صحبتی است که ولاد در مورد ترس می کند:
"انسان ها از شمشیر نمی ترسن، از هیولاها می ترسن"
این جمله دقیقا شبیه به تفکری است که داعش آن را تبدیل به مانیفست خود کرده است. همانطور که می دانید افراد گروه تروریستی داعش در اقلیت کامل قرار دارند، از این رو آن ها به سختی می توانستند در جهان برای خود اسم و رسمی دست و پا کنند و بر مردم حکومت کنند. اما قتل های وحشیانه و دسته جمعی مردم و رسانه ای کردن آن ها، از این گروه تروریستی هیولایی ساخته که همه دنیا از آن ها در هراسند.
در واقع ادامه جمله ولاد هم امروزه روز مصداق پیدا می کند:
از دیدگاه ابرقدرت هایی که قدرتشان روز به روز رو به افول است، جهان آشفته امروز دیگر برای مدیریت خود به قهرمان (کشورهایی مانند آمریکا!) نیاز ندارد، حالا جهان برای مدیریت به یک هیولا (داعش) نیازمند است. هیولایی که به ظاهر جلوی قهرمان قد علم کرده ولی درواقع افسارش در دست وی است.
خون آشام به ولاد هشدار می دهد که دریافت قدرت از او تبعات سنگینی را برای وی به همراه خواهد داشت و توضیح می دهد که اگر تا سه روز از نوشیدن خون انسان خودداری کند می تواند دوباره به حالت عادی باز گردد، در غیر این صورت حالت خون آشامی وی دائمی خواهد شد.
ولاد تمامی تبعات منفی انتقال قدرت از خون آشام به خود را می پذیرد و برای کسب قدرت مقداری از خون او را می نوشد. با این کار قدرت های تاریک خون آشام موقتا (تا سه روز) به ولاد انتقال پیدا می کند. حالا او می تواند ضعیف ترین صداها را بشنود، در تاریکی مطلق همه چیز را به وضوح ببیند، به آسمان نظاره کرده و تا عمق آن را مشاهده کند (روایتی شبیه به آنچه که درمورد بلعم باعورا گفته شده بود)، زخم هایش را درمان کند و در نهایت ضمن پادشاهی بر موجودات شب، به خفاش تغییر ماهیت دهد و قدرت جا به جایی فوق العاده ای پیدا کند. به نظر شما داشتن چنین قدرت هایی وسوسه کننده نیست؟
در اینجا کارگردان به وضوح علت تبدیل شدن ولاد به خون آشام (موقت و دائم) را مسلمانان معرفی می کند و از طرف دیگر تنها راه متوقف کردن مسلمانان را هم تبدیل شدن (تغییر ماهیت دادن) به موجودی وحشی و خون آشام می داند. این دقیقا همان منطق عملی است که این روزها آمریکا و متحدانش علیه جهان اسلام به کار می برند و با پدید آوردن گروه های تروریستی وحشی و خونریزی همانند داعش، سعی در مهار گسترش روزافزون اسلام در سراسر دنیا دارند.
ولاد با کمک قدرت های جدید خود بخش بزرگی از لشکر عثمانی را نابود می کند و در اولین اقدام به پیروزی موقتی دست می یابد. در همین زمان کشیشی که در ابتدا ولاد در مورد خون آشام کوهستان با وی صحبت کرده بود متوجه تغییر حالت وی شده و برای جلوگیری از پیشرفت ولاد در تاریکی سعی می کند او را نابود کند.
در این بخش مسیحیت هم علیه ولاد عمل کرده و علی رقم تمام تلاش های او برای حفظ مردمش (که عمدتا مسیحی هستند)، توسط خود آن ها به آتش کشیده می شود! اما ولاد از این واقعه جان سالم به در برده و مردمش را به خاطر این خطا می بخشد!
در این فیلم حتی خدا هم به عنوان یکی از عوامل تبدیل شدن ولاد به خون آشام معرفی می شود! در بخشی از فیلم، ولاد به کلیسا رفته و از خدا درخواست می کند تا به او را در این سه روز در پناه خود حفظ کند و از تمایل او به خوردن خون انسان در امان نگه دارد. اما خدا به درخواست ها و التماس های وی توجهی نکرده و در نهایت ولاد در این آزمون شکست می خورد.
همچنین در ادامه، دائمی شدن وضعیت خون آشامی ولاد هم به گردن مسلمانان انداخته می شود. در اثر توطئه ای به دستور محمد، پسر ولاد گروگان گرفته می شود و همسر وی به قتل می رسد (محمد از افرادش می خواهد تا با چشمانی بسته به جنگ ولاد بروند تا از حضور او دچار ترس نشوند. در این صحنه نمادین ارتش اسلام افرادی چشم بسته نمایش داده می شوند که تنها با اعتماد به رهبرشان به جنگ می روند و از خود هیچ اختیاری ندارند.)
همسر ولاد در آخرین لحظات زندگی خود از ولاد می خواهد تا برای نجات جان فرزندشان از خون وی بنوشد! به این ترتیب یکبار دیگر مسلمانان عامل بروز شر معرفی می شوند! و ولاد فردی بی گناه و مظلوم نمایش داده می شود.
دراکولای فیلم گری شور نه تنها خون می نوشد، بلکه به دیگران هم خون می نوشاند! ولاد پس از مرگ همسرش، تصمیم می گیرد تا محمد و سپاهیانش را به طور کامل نابود کند. برای این منظور او به تمامی افرادش از خون خود می نوشاند تا آن ها هم تبدیل به خون آشام شوند!
بدین ترتیب لشکر خون آشام ها به اردوگاه محمد حمله کرده و همه آن ها را می کشند و پسر ولاد را آزاد می کنند. اما خون آشام ها از ولاد می خواهند تا پسرش را هم بکشد، چون او مانند آن ها نیست!
ولاد با آن ها مخالفت کرده و درگیری میان آن ها رخ می دهد. در اینجاست که یکبار دیگر دین مسیحیت نقش خود را اینبار به گونه ای متفاوت ایفا می کند. کشیش مسیحی با کمک صلیب مقدس از میان خون آشام ها گذشته و خود را به ولاد رسانده و از او می خواهد پسرش را به او بسپارد. ولاد پسرش را به کشیش می دهد (او به عنوان نماینده مسیحیت حافظ نسل ولاد، معرفی می شود. نسلی که باید همچنان با مسلمان ها در جنگ باشد.) و سپس در اقدامی انسان دوستانه! با گشودن ابرهای آسمان از هم، با کمک نور آفتاب همه خون آشام ها را از بین برده و خودش هم نابود می شود.
در حالی که تصور می شد ولاد از بین رفته است، فردی که خود را خدمتکار تاریکی معرفی می کرد به سراغ جنازه وی آمده و با خوراندن خون، بدن مرده او را دوباره احیا می کند.
در پلان نهایی، در سکانسی که آشکارا به فلسفه تناسخ اشاره دارد، ولاد را در دنیای مدرن می بینیم. جایی که او با دختری که شباهت بسیاری به همسرش دارد آشنا می شود. در همین سکانس شاهد حضور خون آشام ساکن کوهستان هم هستیم که حالا ظاهری انسانی پیدا کرده و با تعقیب ولاد به دنبال هدفی نامعلوم است (ظاهرا کارگردان قصد دارد تا قسمت دومی هم برای این فیلم بسازد). شاید قرار است تقابل ولاد با مسلمان های نسل جدید هم ادامه داشته باشد.
فیلم ناگفته های دراکولا، برخلاف ادعایش، فیلمی مذهبی و سیاسی است که سعی دارد در قالب داستانی جذاب و گیرا، اهداف پشت پرده خود را به مخاطب القاء نماید. هدفی که در آن به مخاطب گفته می شود، مسلمان ها حتی از دراکولا هم خطرناک تر هستند! بدانید اگر در دنیای کنونی دراکولایی (به معنای خاص و عام) وجود دارد و آرامش و آسایش را از شما ربوده است، باید ریشه آن را در اعمال و رفتار مسلمان ها جستجو کنید و برای رهایی از آن ها باید به هیولا تبدیل شده یا به او اعتماد کنید.
از آنجا که برخی از اعضای ناتو علیالخصوص کشورهای اروپایی مثل آلمان و انگلیس پدران اصلی ایجاد و تشکیل رژیم نامشروع صهیونیستی محسوب میشوند و اسناد متقنی نیز دال بر هبه سرزمین فلسطین با همکاری سعودیها به یهودیان مهاجر توسط انگلیس وجود دارد و و آلمان نیز تا بدین روز کماکان بابت دروغ هولوکاست به رژیم اشغالگر فلسطین غرامت می پردازد، اما به نظر می آید توافق جامعی جهت خدمت رسانی حداکثری به منافع صهیونیست ها در پس تعهدات دائمی آنان ایجاد شده که بسیار قابل تامل است.
اما در این مقال قصد آن داریم که پرده از اسرار این محصول مشترک جاسوسی برداشته و زوایای پنهان این ابزار خطرناک را به نمایش عموم گذاشته تا مشخص شود که تلگرام نه نرم افزاری امن برای کاربران بلکه مصحولی در خدمت امنیت دولت های صهیونیستی می باشد.
مدیر سایت تلگرام، پاول دروف و برادر وی نیکولای بوده که مدیر سابق شبکه اجتماعی وی کی (بزرگترین شبکه اجتماعی دنیا بعد از فیسبوک) میباشد که به زاکربرگ دوم معروف است، جالب آنکه این شبکه ضد اجتماعی جزء سایت های محبوب در سرزمین های اشغالی و در میان صهیونیست هاست.
پاول دروف دارای مدرک دکتری زبان شناسی و از تیزهوش ترین دانشجویان دانشگاه سنپترزبورگ بوده و پدر وی نیز از یهودیانی است که استاد فلسفه دانشگاه محسوب می شود و در بدو شروع کلاس های خود قسمت هایی از "کتوویم” قسمت سوم "تنخ” را قرائت میکند.
پاول در جریان کودتای آمریکایی اوکراین، دستور سرویس امنیتی روسیه FSB را جهت مسدود سازی صفحات رهبران کودتای اوکراین در شبکه اجتماعی وی کی و دادن اطلاعات لیدرهای میدانی کودتا را رد کرده و عملاً باعث گردید که دولت روسیه که بر سر باقی ماندن اوکراین در اتحاد با خود یا پیوستن به اتحاد دشمنان خود تحت فشار بود، با وی برخورد کرده و وی نیز همراه با اعلام استعفاء خود سندی را دال بر فشار ولادیمیر پوتین و دستگاه امنیتی روسیه در وی کی انتشار داد و اعلام کرد هرگز به روسیه برنخواهد گشت. پاول قبل از خروج از طریق دوست هم دانشگاهی خود با پدر وی "مایکل میری لاشویلی” آشنا میشود و همراه با سرمایه وی شرکتی به نام "قلعه دیجیتال” را در آلمان ایجاد میکند که مرکز آن در "برلین” قرار دارد.
مایکل میری لاشویلی میلیاردر یهودی – صهیونیست روسی – گرجستانی و صاحب شرکت کسب و کار میری لاشویلی و یکی از بزرگترین تاجران طلا و جواهر دنیا و رهبر کنگره یهودیان روسیه است.
وی تاثیرگذارترین عضو WJC کنگره جهانی یهود بوده و در حال حاضر ساکن تل آویو است. مایکل از حامیان تجهیز ارتش رژیم صهیونیستی به آخرین سلاح های روز دنیا و افزایش بودجه نظامی این رژیم می باشد و بارها در کنگره جهانی یهود این موضوع را مطرح کرده است.
جالب آنکه سرور نرمافزار تلگرام در کشور انگلیس و شهر لندن بوده و این سوال بیپاسخ مانده که چطور میشود که شرکتی در برلین آلمان مستقر میباشد چرا باید سرور آن در لندن و آن هم بر یک سرور کاملاً دولتی که سایت های دولتی انگلیس بر آن سوار است باشد؟!
با توجه به اسناد یاد شده شکی نیست که تلگرام صرفاً به این دلیل ایجاد شده که با شعار تضمین امنیت کاربران خصوصاً کشورهای هدف صهیونیستها در برههای که اسناد متقنی در باب جاسوسی و فروش اطلاعات توسط وایبر، واتس آپ و اینستاگرام و… در فضای مجازی پخش گردید و اذهان عمومی را مشوش ساخت در لوای این ادعای دروغین ماموریت جمع آوری اطلاعات کاربران اینگونه نرمافزارها را بدون وقفه ادامه دهند.
مایکل میری لاشویلی کیست؟
همانطور که بیان نمودیم مایکل میری لاشویلی سرمایه دار صهونیست که رئیس کنگره یهودیان روسیه (RJC)،عضو هیئت رئیسه کنگره جهانی یهود (WJC)، رئیس شرکت قلعه دیجیتال (تلگرام) یکی از اصلی ترین و مشوق همیشگی جنگ طلبی ارتش رژیم صهیونیستی بوده و است.
مایکل میری لاشویلی مدیر شرکت قلعه دیجیتال(Digital Fortress) که مدیر و سرمایه گذار نرم افزار تلگرام می باشد یک مهره امنیتی ساده محسوب نمی شود بلکه بجز مسئولیت های رسمی وی، او را می توان یک مدیر اطلاعاتی دانست.
مایکل میری لاشویلی در کنار معاون شاباک (شین بت)
در عکس زیر مشاهده میکنید مایکل لاشویلی کلاهی بر سر دارد که آرم یا نشان خاصی بر آن حک گردیده که برای کارشناسان نظامی امنیتی آشنا به نظر می آید. کسانی که با نیروهای ارتش اسرائیل آشنایی دارند به خوبی میدانند که هر شهروند صهیونیست مناطق اشغالی فلسطین، یک نظامی محسوب شده و طبق قانون داخلی اسرائیل غاصب باید یک محل خدمت نظامی را برای خود انتخاب کنند و در طول سال در خدمت واحد مربوطه بوده و در شرایط خاص نیز بطور کامل تحت فرماندهی رده نظامی مشخص قرار گیرند.
نشانی که به آن اشاره کردیم آرم "سایرت متکل” (סיירת מטכ”ל،Sayeret Matkal) یگان فوق ویژه ستاد کل فرماندهی و عملیات ارتش اسرائیل می باشد که بالاترین مرجع نظامی در دولت نامشروع صهیونیستی محسوب می گردد. نیروهای این یگان مستقیما از فرماندهی ارشد کل ارتش نجس اسرائیل جنایتکار دستور میگیرند. جالب آنکه در شرح ماموریت این یگان فوق ویژه آمده است: این نیروها مسئولیت تمامی «عملیاتهای ضدتروریستی»، «عملیاتهای پنهانی و مخفی در عمق خاک دشمن» و قابلیت «حملات ضربتی همزمان» را بر عهده دارند!
جالب آنکه بسیاری از مسئولین طراز اول رژیم صهیونیستی سابقه حضور یا فرماندهی در یگان سایرت متکل را در پرونده جنایتکارانه خود به ثبت رسانده اند؛ از جمله جلادانی که می توان به نام آنان اشاره کرد؛ ایهود باراک، بنیامین نتانیاهو، شائول موفاز و نفتالی بنت(وزیر فعلی اقتصاد) می باشند که هرکدام در زمان خود فرماندهی این یگان یا بخش هایی از آن را بر عهده داشته اند.
سایرت متکل در حقیقت واحد شناسایی ستاد کل ارتش رژیم نامشروع صهیونیستی محسوب می شود و در جای دیگر از جزئیات ماموریت آن بیان شده است: "(conducting deep reconnaissance behind enemy lines to obtain strategic intelligence)” که ترجمه دقیق آن ” انجام شناسایی عمیق پشت خطوط دشمن برای به دست آوردن اطلاعاتی استراتژیک ” می باشد.
این یگان فوق ویژه که وظیفه این چنینی را بر عهده دارد صرفاً از افسران خبره اطلاعاتی – عملیاتی ارتش رژیم اشغالگر فلسطین تشکیل گشته و هیچ سربازی حق حضور در این واحد را ندارد، این نیروی فوق ویژه طبق اسناد تنها یگان نظامی – امنیتی رژیم غاصب اسرائیل محسوب می گردد که حتی کیدون (Kidon) نیز در عملیات های خود نیازمند تائید فرمانده این یگان می باشد. با تفاسیر فوق می توان تلگرام را تکاور نخبه اینترنتی ستاد کل ارتش رژیم صهیونیستی دانست که درواقع با شعار دروغین حفظ امنیت و حریم خصوصی کاربران که بعد از رسوایی تخلیه اطلاعاتی جاسوسکدههای همیشه همراه وایبر، واتس آپ و اینستاگرام موج ناامنی را در جامعه کاربران این قبیل شبکههای ضد اجتماعی ایجاد کرده بودند، فعالیت خود را آغاز کرد تا براساس ماموریتی که برای این یگان فوق ویژه که در بالا بدان اشاره کردیم ترسیم شده ضمن شناسایی دقیق از خطوط دشمن خود به جمع آوری حداکثری اطلاعات استراتژیک آن اهتمام ورزد.
با این حساب باید دانست که تلگرام یک هواپیمای کاغذی سفید رنگ در آسمانی آبی نیست بلکه یک اپلیکیشن شناسایی مخفی کار است که می خواهد با نفوذ در عمق سخت افزار و نرم افزار کاربران اطلاعات آنان را رصد و تخلیه نماید.
شرکت قلعه دیجیتال ۲ دفتر رسمی در منطقه و شهر بوفالو در نیویورک(دفتر اصلی شرکت) و نیز در برلین آلمان(دفتر دوم) و یک دفتر پوششی به نام ریتز کارلتون در هرتزلیا در سرزمین های اشغالی فلسطین دارد و از نکات مهم و جالب توجه آنست که شرکت و تیم تجاری Vaizra که متعلق به پسر ارشد میخائیل میری لاشویلی و دوست و همکلاسی پاول دروف در دوران دانشگاه نیز می باشد در دو شهر از این شهرها دفتر داشته و به کارهای تجاری مشغول است.
نکته حائز اهمیت دیگر آنست که سند رسمی مدیریت و سرمایه گذاری شرکت قلعه دیجیتال نیز در فیلم ذیل بصورت کامل توضیح داده می شود و اکسل نف به همراه یدزحک میری لاشویلی را به ترتیب عضو هیئت مدیره شرکت قلعه دیجیتال و مدیر اجرایی آن و یدزحک میری لاشویلی را رئیس هیئت مدیره و پدر وی را سرمایه گذار اصلی این شرکت معرفی می نماید.
البته در سایت قلعه دیجیتال مدیرکل (مدیر داخلی) این شرکت را فردی یهودی – آمریکایی به نام مت گربر (Matt Gerber) معرفی نموده است که در سابقه او مدیریت شرکتهای امنیتی حوزه سایبر که زیرمجموعه دولت آمریکا نیز بوده وجود دارد.
Venture village مرجع خبری اخبار ویژه دنیای تکنولوژی در اروپا که اتفاقاً این شبکه خبری نیز در برلین آلمان مستقر است! به صراحت بیان می دارد که قلعه دیجیتال شرکتی آمریکایی با اصالتی روسی (خانواده میری لاشویلی) در راستای توسعه نرم افزارهاست که مسئولیت ساخت و مدیریت تلگرام را به عهده داشته و دارد.
همچنین سایت و نشریه مشهور اقتصادی فوربز (Forbes) که متعلق به خانواده یهودی – آمریکایی اصالتاً اسکاتلندیتبار فوربز بوده و دفتر آن در نیویورک مستقر است و جزء موثرترین نشریه های اقتصادی دنیا محسوب می گردد در بخش روسی خود با اشاره به اینکه نرم افزار تلگرام متعلق به شرکت قلعه دیجیتال مستقر در آمریکا است بیان داشته که پاول دروف به عنوان مدیر تلگرام در این شرکت مسئولیت را پذیرفته است.
دیتا سنتر اصلی شرکت نیز در شهر کینگ واشنگتن و منطقه تاکویلا ( Tukwila) در نزدیکی سیاتل واقع شده است که این دیتا سنتر یک مرکز فوق سری و امنیتی محسوب می گردد. موضوع جالب دیگری که در این میان باید در آن تأمل کرد آنست که یکی از سه دیتا سنتر قدرتمند این غول بزرگ جاسوسی مرکز مدیریت شرکت TITAN و صاحب پروژه مخفی پهپاد گوگل و فیسبوک میباشد و این نیز سندی کامل بر مدیریت در سایه NSA به وسیله شرکت قلعه دیجیتال در کنترل و همکاری با جاسوسخانهای دیگر فضای مجازی به حساب میآید.
موضوع به همین سادگی تمام نمیشود شرکت SABEY که خود جزء اولین دیتاسنترهای آمریکا و از اصلیترین دیتاسنترهای جهان می باشد که به شرکت ها و سازمان های متعددی مانند ناسا و مایکروسافت و بوئینگ خدمات می دهد! زیر مجموعه شرکت قلعه دیجیتال (Digital Fortress) محسوب می شود. شرکت و فروشگاه آنلاین و مشهور "آمازون” نیز از جمله شرکت هایی است که از خدمات قلعه دیجیتال بهره می برد.
شرکت قلعه دیجیتال به جز امور مرتبط با فناوری اطلاعات و ساخت و ایجاد دیتاسنترها و همچنین نرمافزارهای مانند تلگرام که همه در خدمت و تحت مدیریت خانواده میری لاشویلی میباشد و به علت قرار گرفتن دفاتر آن در کنار سواحل کشور آمریکا و دسترسی به آبهای آزاد موقعیت مناسبی نیز برای آنان جهت تجارت ها دیگر نیز فراهم آورده است.
مطمئناً هر عقل سلیمی میپذیرفت که پاول دروف، جوانی دانشجو که وی کی (VK) را نیز با سرمایه خانواده لاشویلی راه اندازی کرد نمیتواند به یکباره صاحب شرکتی به نام قلعه دیجیتال در آمریکا شود و او صرفاً یک مهره دست دوم و نمایشی روی صحنه بیشتر نیست و حتی شخصیت هایی مانند مت گربر یا اکسل نف نیز تنها افرادی امین برای قبول مسئولیت هایی از سوی دستگاه های امنیتی و شخصیتی نظامی – امنیتی مانند مایکل میری لاشویلی با واسطه پسر وی میباشد شخصی که در قامت یکی از بزرگترین رهبران کارتلهای صهیونیستی جهان و فرماندهای عالیرتبه و پدری معنوی در ستاد کل ارتش رژیم صهیونیستی شناخته میشود.
مایکل میری لاشویلی در طول این سالها خود را تا حدی در بین مقامات رژیم صهیونیستی در دنیا موثر نشان داده است که نتانیاهو او را اینگونه خطاب کرده است: من بارها در جلسه وزیران و مسئولین کشور بیان کرده ام آقای لاشویلی سرمایه بزرگی برای امنیت اسرائیل است و ما شکرگذار!!این سرمایه هستیم،آقای لاشویلی از برادر به من نزدیکتر است!!او در همه ی مسایل مرتبط با امنیت اسرائیل از اینترنت و فضای مجازی تا کمک به ارتش قهرمان ما و پلیس شهری یک الگو در میان یهودیان ساکن در اسرائیل است!!!من امروز شخصاً به حضور شما رسیدم که قدردانی خود را از همه زحمات این برادر نزدیک و مهربان بیان کنم!!!
باید دانست قلعه دیجیتال که پروژه ای فوق سری و امنیتی برای سرویس های جاسوسی – تروریستی دولت های صهیونیستی قلمداد میشود را نباید موضوعی سطحی در نظر داشت همانطور که اشاره نمودیم، نرم افزار جاسوسی تلگرام در زمانی و با شعاری فریبنده وارد کارزار گشت که گویی حافظ امنیت کاربران اینترنت است و این چنین بود که با اضافه نمودن تمامی آنچه یک یوزر و حتی بالاتر از نیاز وی بدان احتیاج دارد تمامی جذابیت اغواگرایانه خود را بکار بست تا بتواند افراد بیشتری را به خود جلب نماید.کسانی که حتی کمترین شناخت ممکن را از تاریخ جهان دارند به خوبی میدانند که دشمنان اسلام، مسلمین و مستضعفین جهان جز به نابودی و حذف ملتی که به بردگی و استثمار آنان در نیاید راضی نخواهند شد و حال چه شده است که چنین نرم افزارهایی که میلیون ها دلار هزینه ساخت آنها شده است را در اختیار ما قرار داده است؟!
لازم به ذکر است بیشترین کاربران تلگرام،ایرانی ها هستند