پیدایش شیطان پرستی در ایران

پیدایش شیطان پرستی در ایران



نوع جدید شیطان پرستی طی یک بازه زمانی ده ساله با چند وقفه ی کوتاه به ایران نفوذ پیدا کرده است که در چند بند به بررسی آن می پردازیم:

یک نحوه ی ورود

چند گروه عامل ورود شیطان پرستی به ایران بوده اند که در بند بعدی به آن ها اشاره خواهد شد؛ اما به صورت کلی چند اقدام نقش بسزایی ورود جریان مذکور به کشور داشته اند.
یک. مهم ترین عامل ورود شیطان پرستی به ایران، رواج یافتن میل جوانان به استفاده از موسیقی متالیکا و ساز گیتار برقی بوده است. طی ده سال گذشته، موسیقی متالیکا به صورت زیرزمینی و غیر مجاز وارد کشور شده و در چارچوب آن، مفاهیم شیطان پرستی در اختیار جوانان قرار گرفته است.
دو. اقدام تأمل برانگیز و بسیار غیرمسئولانه ی متولیان امر در صدور مجوز برای گروه ها، آلبوم ها و کتاب های اشعار موسیقی متالیکا نیز نقش اساسی را در جلب توجه عموم مخاطبان جوان به این نحله ی انحرافی فراهم آورد.
برای نمونه در کتاب « رقص شیطان » مترجم در یادداشت خود، هدف و انگیزه اش را از ترجمه ی اشعار متالیکا این گونه بیان می دارد.
« به پرس و جو درباره ی نوع موسیقی این گروه پرداختم که موسیقی زنده ی جهان معاصر است و مانند زبانی جهانی، حکم یک واسطه را دارند... اگر جیغ دارند و فریاد می زنند؛ از غم دارند و حرف از پوچی می زنند، نشانه هستند و نشان از حرف دل جوانان و مردمی دارند که جیغ، فریاد، غم و احساس پوچی دارند ». (1)
در ادامه درباره روش مترجمان کتاب این گونه می نویسد:
« هر یک از مترجمان محترم، با شناخت از حس و حال و هوای اشعار گروه متالیکا و نیز گروه بیلتز و با توجه به سبک شعرها، ضمن وفاداری به اصل آن ها تعهیداتی را به کار بردند تا علاوه بر انتقال مفاهیم [(!)] کوچک ترین لطمه ای به زیبایی اشعار (هر یک به نوع خود، یکی در سردی و خشونت و دیگری لطافت و نرمی) وارد نیاید تا خواننده ی گرامی بتواند از طریق معانی اشعار به اندیشه ی شاعر [(!)] پی ببرد ». (2)
در ادامه، قسمتی از اشعار بلند و عالیه [(!)] این کتاب که مربوط به « جیمز هتفیلد » (3) است، می آید:
رقص شیطان (4)
آره، من هم حست می کنم
حس می کنم؛ که چه می کنی
آتشی می بینم درون چشمانت که می سوزد و به تو غذا می رساند
که به درون نفوذ می کند
در ژرفنایت می دانی، بذرهایی که پاشیدم رشد خواهند کرد
روزی خواهی دید؛
آن رقص نزد من خواهد آمد
آره، بیا، بیا و امتحان کن!
خوبه
بیا برقصیم!
مار (5)
من ماری هستم؛
وسوسه کننده، آن نیشی که زدی؛
بگذار من برایت تصمیم بگیرم؛ خود را پشت سر بگذار.
ترس به خود راه نده
آن چه می خواهی نزد من است
خوشحالم که تو را می بینم
هاها!!
هم چنین در جایی دیگر (6) می آید:
جنازه ای بدون جان
شیطان
گرفته است «2»
گرفته است باجش را
و خالی می کند بر سر من
من
به دام افتاده ام «2»
افتاده ام به طلسمش
امشب
من می روم «2»
من می روم به جهنم
کولاک آتش ضد مسیح (7)
آتش تابان و درخشان می سوزد
از میان تاریکی و شب های سرد
بادهای طوفانی در مافوق، طوفان در قلبم
در تاریک ترین شب ها
من شیطان را احساس می کنم که گریه می کند
... اجازه بده که روح شیطان به پرواز درآید
دیوارهایی را که مرا اسیر می کنند خراب کن
روحم را آزاد کن پس می تواند بلند شود
من را به منجمد شدن ابدی هدایت کن.

دو. حاملان شیطان پرستی

آورندگان شیطان پرستی به ایران شامل افراد و گروه های ذیل محسوب می شوند:
یک: تحصیل کرده ها و سرخورده های اجتماعی در خارج از کشور که دچار خسارت و شکست های سنگین مادی یا معنوی شده بودند.
دو. فرزندان منافقان فراری، سلطنت طلب ها، مفسدان اقتصادی رژیم پهلوی که قبل و بعد از انقلاب موفق به فرار از کشور شده بودند.
سه. افرادی از خانواده های بسیار ثروتمندِ مقیم داخل کشور که روابط خانوادگی و... با خارج دارند.
چهار. جاسوسان فرهنگی سازمان های اطلاعاتی و امنیتی امریکا و رژیم صهیونیستی که با هدف استحاله ی فرهنگی وارد کشور شدند.
پنج. فعالان حوزه ی هنر و موسیقی که با کشورهای دیگر به ویژه امریکا، انگلیس، کانادا و استرالیا در ارتباط بوده و بنابر دلایل حرفه ای و شغلی مسافرت های متعددی داشته اند.

سه. شیوه های تبلیغ

یک. انتشار سی دی و پوسترهای مربوط به خوانندگان متالیکا.
دو. گسترش یافتن پایگاه های اینترنتی و وبلاگ های شیطان پرستان؛
سه. تبلیغ و اطلاع رسانی از طریق پارتی های شبانه و گفت و گوهای دوستانه به ویژه در مناطق مرفه شهرهای تهران، شیراز، اصفهان و...
چهار. تبلیغ در تالارهای گفت و گو مجازی.

چهار. زمینه های جذب

باید یادآور شد که تعدادی از مسائل اشاره شده، در این بخش نیز باید تکرار شوند:
یک: موسیقی متال: این موسیقی در ایران، مانند بسیاری از کشورهای اسلامی و عربی به گونه ای که شرح آن آمد، وارد شد و توانست پس از مدت کوتاهی به میان جوانان سست عقیده راه یابد.
دو. افول معنویت: اگر چه در بسیاری مسائل، ایران اسلامی در جایگاه والاتری از معنویات قرار دارد؛ ولی سیر جهانی و فراگیر تلاش قدرت های بزرگ فرامنطقه ای برای استحاله ی فرهنگی و از سوی دیگر ماشینی و صنعتی شدن مناسبات جاری و تأثیرپذیری مردم کشورمان از شرایط جهان، زمینه ای برای رشد چنین جریان هایی را فراهم ساخته است. باید عنایت داشت روند رو به رشد استفاده از شبکه های ماهواره ای، عامل تعیین کننده ای در جذب و گرایش به این گروه ها است.
سه. سرمایه گذاری: در بخش های قبل اشاره کردیم که سازمان های جاسوسی کشورهای غربی تلاش سازمان یافته ای را برای استحاله ی فرهنگ جمهوری اسلامی ایران تدارک دیده و تلاش می کنند تا به « تهی سازی فرهنگی » جوانان کشور بپردازند. دشمن در این راه، مبالغ قابل توجهی را تدارک دیده است؛ از جمله باید اشاره کرد که طبق گزارش برخی از رسانه های مستقل در سال های اخیر، دولت امریکا مبلغ هشت میلیون دلار را به فعالیت و تبلیغ گروه های شیطان پرست، اختصاص داده است.
چهار. اینترنت: رشد تعداد مخاطبان شبکه ی جهانی اینترنت طی سالیان اخیر، آسیب هایی را متوجه نظام فرهنگی کشور کرده است که از جمله می توان به فعالیت شیطان پرستان اشاره کرد. بیش تر فعالیت این افراد در قالب وبلاگ نویسی صورت می گیرد، این وبلاگ ها هم زمان با اعلام موجودیت جنبش شیطان پرستان ایران فعالیت خود را آغاز کردند و اظهار می کنند که فردی با نام مستعارِ اهریمن در ایران، آن ها را هدایت می کند.
روند ارتباط گیری و فعالیت وبلاگ های مذکور بدین صورت است که افراد پس از تکمیل فرم ثبت نام، یک ایمیل در صندوق پست الکترونیک خود با موضوع خوش آمدگویی دریافت می کنند و پس از برقراری ارتباط با ایشان و در صورت جلب اعتماد، به برخی مهمانی های شبانه و یا پارک ها برای آشنایی دعوت می شوند تا در این باره راهنمایی شوند.
این وبلاگ ها فعالیت خود را در چندین محور از جمله انتشار عکس های شیطان پرستان، ارائه دانلود آهنگ های متال و راک، تبلیغ خوانندگان و آلبوم های آنان، رواج مدهای جدید شیطان پرستان، بحث و گفت و گو درباره شیطان، خبرسازی یا انتشار اخبار برای جلب توجه و زمینه سازی، شبهه افکنی درباره وجود خدا، امکان معاد و... دنبال می کنند.
برای مثال، وبلاگ شیطان خطاب به خدا می نویسد: (8)
« چرا چیزهایی را که به اطرافیانم دادی، به من ندادی؟ و چرا می خواهی بدبختی مرا ببینی؟ چرا منو از این دنیای کثیف و از بین کسانی که از شون نفرت دارم، رها نمی کنی؟ حالم از زندگی بینِ این لجن به هم می خوره. جلوی پای من کم سنگ انداختی؟ کم آدم هایی رو مثل من بدبخت کردی؟
این وبلاگ هم چنین در ادامه می آورد:
« همیشه لحظه شماری می کردم برای سال نو، عیدی پدر و مادر از همه چیز لذت بخش تر بود؛ ولی الآن سال نو بوی تنفر می ده، بوی مرده می ده، وقتی کسی رو می بینم که خدا رو ستایش می کنه، تف و لعنتش می کنم، نفرینش می کنم، از هیچ چیز خبر نداره آن قدر خوشه که هیچ چی حس نمی کنه. چرا پدر و مادرم منو ترک کردن، چرا منو نفرین می کنن، بهم می خندن، مگه من شاخ دارم لباس نو برام ارزش نداره چون بوی کفن رو دارم حس می کنم، تو خدا نیستی، تو هیچ نیستی، اصلاً من بهت اعتقاد ندارم، چون برای من بی ارزشی، پستی، من به هیچ چیز اعتقاد ندارم، هیچ کس هم نه می پرستم نه قبول دارم، بعد این دنیا هم دنیایی نیست می میریم و می پوسیم، از لاشه ی ما گلی سبز میشه که خار نداره، (9) هیچ شیطانی وجود نداره؛ ولی آن قدر آدم ها بهش اعتقاد دارن قبولش دارن و فکر می کنن که شیطان پروردگار ما هست که یک نیرویی به وجود اومده که خیلی چیزها رو می تونه نابود کنه. اگر بلک متال نبود، من می مردم. ای کاش نبود، چون وقتی گوش می دم می رم به دوران خلسه به جایی می رم که هیچ کس وجود نداره، گناهی نیست، ثوابی نیست. آدم احمق نیست، خدا نیست، پیامبران دروغین نیست، شهوت و هزار تا چیز دیگه ای که این جا هست یا چیزی که هست و این جا وجود نداره اون جا نیست، فقط یک نور سیاهی هست که چشمتو نمی زنه، بوی همون گلی که گفتم از لاشه ی آدم ها سبز میشه میاد که مست می کنه، ترس و وحشت نیست، چیزی نیست که بهش فکر کنی خودتی ».

پی نوشت ها :

1. هتفیلد، جیمز، رقص شیطان، صص 11و 12.
2. همان، ص 13.
3. James Hetifield. ترانه سرای اصلی، گیتاریست و یکی از بنیان گذاران گروه هوی متال است.
4. هتفیلد، جیمز، رقص شیطان، صص 212 - 215.
5. مار در آموزه های مسیحی و یهودی، نماد شیطان و وسوسه هایش است. در اسلام نیز احادیثی به همین امر اشاره دارند. ر. ک: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 46، ص 5، ح 6.
6. هتفیلد، جیمز، رقص شیطان، ص 282.
7. کریمی، حمید، جهان تاریک، صص 162 و 163.
8. نامه نوشتن، از مسیحیان شیطان پرست الگوبرداری شده و همانند آنان حرف های نامربوطی خطاب به خدا گفته می شود. متن بدون تغییر این جا نقل شده است.
9. این کلام به وضوح اشاره به مسئله ی تناسخ دارد.

منبع مقاله : 
امین خندقی، جواد، (1390)، شناخت و بررسی شیطان پرستی، قم: ولاء منتظر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چاپ پانزدهم

اول کسی که با حضرت مهدی (عج) بیعت میکند کیست ؟

اول کسی‌که با حضرت مهدی‌ علیه‌السلام بیعت می‌کند چه‌کسی است؟
http://meboragh.ir/wp-content/uploads/2013/06/943abasaleh6.jpg

مطابق روایات، اول کسی‌که دست بیعت به سوی امام مهدی علیه‌السلام دراز می‌کند و به دستان مبارک او بوسه می‌زند، جبرئیل است.
ابان‌بن‌تغلب از امام ‌صادق‌ علیه‌السلام نقل کرده که فرمود: «همانا اول کسی‌که با قائم‌ بیعت می‌کند جبرئیل است...».
شیخ طبرسی از امام صادق‌ علیه‌السلام نقل کرده که در حدیثی فرمود: «... پس خداوند عزوجل، جبرئیل را می‌فرستد تا نزد او آمده و از او سؤال کند. به او می‌گوید: به چه چیزی دعوت می‌کنی؟ قائم او را از چیستی دعوتش خبر می‌دهد. جبرئیل می‌گوید: پس من اول کسی‌ هستم که با تو بیعت می‌کنم. آنگاه می‌گوید: کف دستت را بده، و آن‌را بر دست خود مسح می‌کند...».[۱]

همچنین مفضل‌بن‌عمر، از امام ‌صادق علیه‌السلام روایت کرده که فرمود: «آنگاه که خداوند به قائم اجازه خروج دهد، آن حضرت به منبر رود، پس مردم را به‌سوی خویش دعوت کند و به خداوند سوگندشان دهد، و به‌ حق خویش آ‌نها را بخواند و به اینکه بین ایشان به روش رسول‌ خدا رفتار و به کردار آن حضرت عمل کند. آنگاه خداوند جبرئیل را می‌فرستد که نزد او بیاید، جبرئیل در حجر اسماعیل نزد آن حضرت می‌آید و می‌گوید: به چه چیز مردم را می‌خوانی؟ او دعوتش را به او خبر می‌دهد. جبرئیل می‌گوید: من نخستین کسی هستم که با تو بیعت می‌نمایم، دست خویش را برای بیعت باز کن، سپس دست به ‌دست آن حضرت می‌گذارد و پس از او متجاوز از سی‌صدوده مرد نز او بیایند و با او بیعت نمایند، و در مکه می‌ماند تا یارانش به ده‌هزار نفر برسد، سپس از آنجا به مدینه رهسپار گردد».[۲]

علاوه‌براین در احادیث آمده است: امام موعود پشت به حرم (خانه کعبه) می‌دهد و دست خود را دراز می‌کند مثل دست موسی... آنگاه می‌فرماید: این دست خداست و از جانب خداست و به امر خدا دراز شد، و این آیه را تلاوت می‌کند: «اِنَّ الّذین یُبایِعونَکَ اِنّما یُبایِعونَ الله یَدُ اللهِ فَوقَ اَیدیهِمُ، مَن نَکثَ فَاِنَّما یَنکُثُ عَلی نَفسِهِ...» پس اول کسی که دست آن حضرت را می‌بوسد جبرئیل است، و با آن جناب بیعت می‌نماید و پشت سر او فرشتگان و نجبای جن و نقیبان آن حضرت بیعت می‌کنند».[۳]

اما اینکه بیعت جبرئیل به چه معنا است، دو احتمال وجود دارد:
1. معنای نمادی
به این معنا که مقصود از آن تأیید الهی برای حضرت است؛ زیرا جبرئیل بزرگ‌ترین نماینده الهی است. ولی این معنا درصورتی صحیح است که حمل بر معنای صریح و ظاهر آن ممکن نباشد، درحالی‌که چنین نیست.
2. معنای رایج
به این معنا که مقصود به بیعت همان معنای رایج آن است که مردم با خلیفه و دیگران انجام می‌دهند و فایده آن دو چیز است:
الف. توجه مردم به لزوم بیعت با حضرت؛
ب. تأیید حرکت و قیام امام عصر.


پی‌نوشت‌ها
1. احتجاج، طبرسی، ص431
2. مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص1154.
3. اسرارالعقاید، میرزا ابوطالب شیرازی، ج2، ص100 

کلیپ رسیدن به امام زمان / استاد رائفی پور

کلیپی از یک خاطره استاد رائفی پور
بسیار تاثیر گذار - این همه عشق و حال آخرش که چی؟تهش چی بشه؟بالاخره به بن بست میرسد آن که فقط به دنبال دنیاست و آنجاست که نگاه آخرالزمانی پیدا میکند مانند کشور های غربی که قبل از ما به مباحث آخرالزمانی روی آورده اند...
هدف خدا از آفرینش ما رسیدن به امام زمان (عج)است.........
کلیپی کوتاه و زیبا - حتما گوش کنید
http://www.asrehamoon.ir/images/docs/000006/n00006003-b.jpg
 
صوتی:
 
 




دستورات امام زمان (عج) به آیت الله مرعشی.....

هم صحبت شدن آیت اللّه نجفى با امام زمان (علیه السلام) ودستورات وراهنمائى گرانبهاى آن حضرت را به ایشان در ادامه بخوانید.
 
آیت اللّه نجفى مرعشى مى گوید: (در ایّام تحصیل علوم دینى وفقه اهل بیت (ع) در نجف اشرف، شوق زیادى جهت دیدار جمال مولایمان بقیة اللّه الاعظم(عج) داشتم.

با خود عهد کردم که چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم به این نیّت که جمال آقا صاحب الامر (علیه السلام) را زیارت وبه این فوز بزرگ نائل شوم.
تا 35 یا 36 شب چهارشنبه ادامه دادم، تصادفاً در این شب، رفتنم از نجف تأخیر افتاد وهوا ابرى وبارانى بود. نزدیک مسجد سهله خندقى بود، هنگامى که به آنجا رسیدم براثر تاریکى شب وحشت وترس وجود مرا فرا گرفت مخصوصاً از زیادى قطّاع الطّریق ودزدها، ناگهان صداى پایى را از دنبال سر شنیدم که بیشتر موجب ترس ووحشتم گردید.
به عقب برگشتم، سیّد عربى را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد وبا زبان فصیح گفت: (اى سیّد! سلامٌ علیکم).
ترس ووحشت به کلّى از وجودم رفت واطمینان وسکون نفس پیدا کردم وتعجّب آور بود که چگونه این شخص در تاریکى شدید، متوجّه سیادت من شد ودر آن حال من از این مطلب غافل بودم.
به هر حال سخن مى گفتیم ومى رفتیم. از من سؤال کرد: (قصد کجا دارى؟)
گفتم: (مسجد سهله).
فرمود: (به چه جهت؟)
گفتم: (به قصد تشرّف زیارت ولى عصر (علیه السلام)).
مقدارى که رفتیم به مسجد زید بن صوحان که مسجد کوچکى است نزدیک مسجد سهله رسیدیم.
داخل مسجد شده ونماز خواندیم وبعد از دعایى که سیّد خواند که کَاَنّ با او دیوار وسنگها آن دعا را مى خواندند،احساس انقلابى عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم.
بعد از دعا سیّد فرمود: (سیّد تو گرسنه اى، چه خوبست شام بخوری).
پس سفره اى را که زیر عبا داشت بیرون آورده ودر آن مثل اینکه سه قرص نان ودو یا سه خیار سبز تازه بود، کَاَنَّ تازه از باغ چیده وآن وقت چهلّه زمستان، وسرماى زننده اى بود ومن منتقل به این معنا نشدم که این آقا این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده است، طبق دستور آقا، شام خوردم.
سپس فرمود: (بلند شو تا به مسجد سهله برویم).
داخل مسجد شدیم، آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد ومن هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه مى کردم وبدون اختیار نماز مغرب وعشاء را به آقا اقتدا کردم ومتوجّه نبودم که این آقا کیست.
بعد از آنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود: (اى سیّد آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه مى روى یا در همین جا مى مانى؟)
گفتم: (مى مانم).
در وسط مسجد در مقام امام صادق (علیه السلام) نشستیم، به سیّد گفتم: (آیا چاى یا قهوه یا دخانیات میل دارى آماده کنم؟)
در جواب، کلام جامعى را فرمود: (این اموراز فضول زندگیست وما از این فضولات دوریم).
این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت به نحوى که هرگاه یادم مى آید ارکان وجودم مى لرزد.
به هر حال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید ودر این مدّت مطالبى ردّ وبدل شد که به بعضى از آنها اشاره مى کنم:
1 - در رابطه با استخاره سخن به میان آمد، سیّد عرب فرمود: (اى سیّد با تسبیح به چه نحو استخاره مى کنى؟)
گفتم: (سه مرتبه صلوات مى فرستم وسه مرتبه مى گویم (اَسْتَخیرُاللَّهَ بِرَحْمَتِهِ خِیَرَةً فى عافِیَةٍ) پس قبضه اى از تسبیح را گرفته مى شمارم، اگر دو تا ماند بد است واگر یکى ماند خوب است).
ایشان فرمود: (براى این استخاره، باقى مانده اى است که به شما نرسیده وآن این است که هرگاه یکى باقى ماند فوراً حکم به خوبى استخاره نکنید؛ بلکه توقّف کنید ودوباره بر ترک عمل استخاره کنید اگر زوج آمد کشف مى شود که استخاره اوّل خوب است امّا اگر یکى آمد کشف مى شود که استخاره اوّل میانه است).
به حسب قواعد علمیّه مى بایست دلیل بخواهم وآقا جواب دهد، به جاى دقیق وباریکى رسیدیم پس به مجرّد این قول تسلیم ومنقاد شدم ودر عین حال متوجّه نیستم که این آقا کیست.
2 - از جمله مطالب در این جلسه، تأکید سیّد عرب بر تلاوت وقرائت این سوره ها بعد از نمازهاى واجب بود: بعد از نماز صبح سوره (یس)، بعداز نماز ظهر سوره (عمّ)، بعد از نماز عصر سوره (نوح)، بعد از مغرب سوره (واقعه) وبعد از نماز عشاء سوره (ملک).
3 - دیگر اینکه تأکید فرمودند، بر دو رکعت نماز بین مغرب وعشاء که در رکعت اوّل بعد از حمد هر سوره اى خواستى مى خوانى ودر رکعت دوّم بعد از حمد سوره واقعه را مى خوانى وفرمود: کفایت مى کند این از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب، چنانکه گذشت.
4 - تأکید فرمود که: (بعد از نمازهاى پنجگانه این دعا را بخوان:
(اَللّهُمَ سَرّحْنى عَنِ الهُمومِ وَالْغُمُومِ ووَحْشَةَ الصّدرِ ووَسْوَسَةِ الشَّیطان بِرَحمتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ).
5 - ودیگر تأکید بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع در نمازهاى یومیّه خصوصاً رکعت آخر:
(اَللّهُمَ صَلِ عَلى مُحمّدٍ وَآلِ محمّد وترحَم على عجزنا واغِثْنا بحقَهم).
6 - در تعریف وتمجید از شرایع الاسلام مرحوم محقّق حلّى فرمود: (تمام آن مطابق با واقع است مگر کمى از مسائل آن).
7 - تأکید بر خواندن قرآن وهدیه کردن ثواب آن براى شیعیانى که وارثى ندارند، یا دارند ولکن یادى از آنهانمى کنند.
8 - تحت الحنک را از زیر حنک دور دادن وسر آن را در عمّامه قرار دادن، چنانکه علماى عرب به همین نحو عمل مى کنند وفرمود: (در شرع این چنین رسیده است).
9 - تأکید بر زیارت سیّد الشهداء (ع).
10 - دعا در حقّ من وفرمود: (خدا تو را از خدمتگزاران شرع قرار دهد).
11 - پرسیدم: (نمى دانم آیا عاقبت کارم خیر است وآیا من نزد صاحب شرع مقدّس روسفیدم؟)
فرمود: (عاقبت تو خیر وسعیت مشکور وروسفیدى).
گفتم: (نمى دانم آیا پدر ومادر واساتید وذوى الحقوق از من راضى هستند یا نه؟)
فرمود: (تمام آنها از تو راضى اند ودرباره ات دعا مى کنند).
استدعاى دعا کردم براى خودم که موفّق باشم براى تألیف وتصنیف. پس دعا فرمودند.
سپس خواستم از مسجد بیرون روم بخاطر حاجتى، آمدم نزد حوض که در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد. به ذهنم رسید چه شبى بود واین سیّد عرب کیست که این همه با فضیلت است؟ شاید همان مقصود ومعشوقم باشد! تا به ذهنم این معنى خطور کرد، مضطرب برگشتم وآن آقا را ندیدم وکسى هم در مسجد نبود.
یقین پیدا کردم که آقا را زیارت کردم وغافل بودم، مشغول گریه شدم وهمچون دیوانه اطراف مسجد گردش مى کردم، تا صبح شد چون عاشقى که بعد از وصال مبتلا به هجران شود.
این بود اجمالى از تفصیل که هر وقت آن شب یادم مى آید، بهت زده مى شوم).

پی نوشت:
کتاب قبسات - منتخبات ابن العلم - منتقم حقیقى

انتظار همیشگی :

اضطرار و در خواست ما برای ظهور نباید فقط در احیای نیمه شعبان باشد...باید این نیمه شعبان به صبح های جمعه و صبح های جمعه به هر صبح متصل شود...
کلیپی کوتاه و بسیار زیبا - حتما ببینید
 
تصویری: